قسمت دوم .... ببخشید دیر شد😣
زهرا خانم:سلام خانم کوچیک صبحتون. بخیر! دلم میخواست این غرور الکیو بزارم کنار و پرممم لپای نرم و تپلشو بوس کنم😎😘 ولی حیف نمیشه این کارو کنم😬😬 سرمو تکون دادم و گفتم (ممنون صبح شماهم بخیر❤) زهرا خانم: آقا و خانم تو سالن منتظرتونن!!!!! _باشه به طرف سالن رفتم😬 عمو متین و عمه جاننننن😬 خعلییییییییی شیک و مجلسی پشت میز نشسته بودن!!! اینکه میگم شیک و مجلسیییی واقعاا شیکو مجلسیییی هااا انگار عصا قورت داده بودن بدون شق و رق 😐 بدون هیچ قوزی!!!!!! با صدای پر غرور و رسایی گفتم _صبحتون بخیر!!!!!!! عمه نگاه پر تحسینشو بهم دوخت و گفت _صبح بخیر آتا جان!...
نویسنده :
دلارام خانمم❣
7:22